نخستین اتهام غرب به ایران، عدم شفافیت در برنامههای هستهای بود. خاتمی تصمیم گرفت برای پاسخ به این ادعا سیاست آشکارسازی را دنبال کند. این سیاست در شرایطی اتخاذ شد که آمریکا پس از جریان 11 سپتامبر، ماشین جنگی خود را بهسمت خاورمیانه میراند. لحن تهدیدآمیز آمریکا علیه ایران، دولت وقت ایران را به وحشت انداخته بود.
پس از آن «محمد البرادعی» مدیر کل آژانس برای بازدید از تأسیسات هستهای ایران وارد تهران شد و از ایران خواست تا پروتکل اختیاری 2+93 را امضا کند. دولت خاتمی بر مبنای استراتژی اعتمادسازی، طی نامهای رسمی برای مذاکره با آژانس پیرامون پروتکل الحاقی اعلام آمادگی کرد. بهرغم اعلام آمادگی ایران برای همکاری، کشورهای اروپایی اواخر شهریور 82 پیشنویس نخستین قطعنامه علیه ایران را در اختیار 35 عضو شورای حکام قرار دادند که درنهایت به تصویب رسید.
توافقنامه سعدآباد
توافقنامه سعدآباد در سال 1382 به امضا رسید و به موجب آن از تأسیسات اتمی ایران بازرسیهای گستردهای به عمل آمد و فعالیتهای مرتبط با غنیسازی اورانیوم نیز متوقف شد.
دومینیک دو ویلپن، جک استراو و یوشکا فیشر، وزرای خارجه سه کشور اروپایی فرانسه،
ما بدون معطلی خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهای خود هستیم. این گفتههای ما منجر به قطع جلسه شد. ایرانیها با دستپاچگی شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در این مورد هم به توافق رسیدیم
انگلیس و آلمان، بههمراه خاویر سولانا، دبیر سیاست خارجی اتحادیه اروپا، برای انجام مذاکرات هستهای با «حسن روحانی» و دیدار با «سید محمد خاتمی»، وارد کاخ سعدآباد شدند. گروهی از دانشجویان بسیجی دانشگاههای تهران در اطراف کاخ جمع شده بودند و با محاصره آن، علیه «زورگویی» غربیها در قبال حق بهرسمیتشناختهشده کشورمان شعار میدادند. در حین مذاکرات یوشکا فیشر، وزیر خارجه وقت آلمان، روی میز زد و گفت: «ما به توافقی نمیرسیم!» رفتار بیادبانه غربیها، ترس بیشتری را در تیم مذاکرهکننده خاتمی بهوجودآورد.
یوشکا فیشر درباره مذاکرات، خود و دو وزیر اروپایی دیگر با مقامات وقت ایرانی مینویسد: «در گفتوگوهای اولیه و مقدماتی ما سه وزیر خارجه کشورهای اروپایی و نماینده ایران، همواره تأکید میکردیم که بدون توقف فعالیتهای اتمی ایران توافقی بین ما حاصل نخواهد شد. ایرانیها حاضر به تعلیق فعالیت نبودند. گفتوگوهای ما به نقطهای رسید که ما به ایرانیها گفتیم بدون قبول توقف فعالیتهای اتمی راهحل مناسبی حاصل نخواهد شد و ما بدون معطلی خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهای خود هستیم. این گفتههای ما منجر به قطع جلسه شد. ایرانیها با دستپاچگی شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در این مورد هم به توافق رسیدیم».
آنچه از مذاکرات انفعالی سعدآباد بهدست آمد صدور موافقتنامه مشترک میان سه کشور اروپایی و ایران با محتوای کمسابقهای بود. در این میان شاید مهمترین بخش موافقتنامه مربوط به امضای پروتکل الحاقی با هدف اعتمادسازی بود: «به منظور اعتماد بیشتر، ایران بهطور داوطلبانه تصمیم گرفته است که برنامه تعلیق خود را ادامه و توسعه داده تا شامل تمام فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری و کلیه آزمایشها یا تولید در هر تأسیسات تبدیل اورانیوم شود. آژانس از این تعلیق مطلع خواهد شد و از آن دعوت خواهد شد که بر آن نظارت و آن را تأیید کند.» در شرایطی که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، امضای اسنادی چون پروتکل الحاقی از سوی دولت باید با موافقت مجلس صورت بگیرد، دولت خاتمی بدون تصویب مجلس شورای اسلامی پای پروتکل الحاقی را امضا کرد و فعالیتهای هستهای کشور را نیز به حال تعلیق در آورد.
حسین موسویان، مسئول پرونده هستهای در زمان خاتمی، از کلاهی که بر سر دولت رفت میگوید: «البرادعی ابتدا گفت منظور از تعلیق این است که فقط مواد به سانتریفیوژها وارد نشود و بعد از امضای توافقنامه از آژانس درخواست کردیم که این تعریف از تعلیق را بهصورت کتبی اعلام کنید. اینجا بود که البرادعی تعریف فوقالعاده گستردهای از تعلیق را بیان کرد. جالب اینجاست که خاتمی این اشتباه را امری خلاف اخلاق از البرادعی یاد میکند.
تونی بلر نخستوزیر وقت انگلستان پس از تعلیق فعالیتهای غنیسازی اورانیوم در ایران و در سال 2004 در یک جلسه خصوصی و در یک مهمانی که به افتخار او برگزار شده بود اعلام کرد «میوه عراق را از دستان "حسن روحانی" -دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران بهدست آورده است».
تونی بلر در جلسه خصوصی اعلام کرده بود که دست ایرانیها همواره در مذاکرات هستهای خود از پیش باز است و عملا مذاکرهکنندگان اروپایی هیچگونه نگرانی و دغدغهای از روند مذاکرات هستهای با طرف ایرانی ندارند و متونی که قبل از جلساتشان در مورد موارد مطرحشده در مذاکرات تهیه میگردد، بدون کم و کاست به تأیید و تصویب طرفهای ایرانی میرسد!
در بهمنماه سال1382 مردم ایران به پای صندوقهای رأی رفتند و نمایندگان انقلابی را به مجلس هفتم فرستادند. نمایندگان مردم پایداری در مقابل زیادهخواهی غرب را خواستار شدند. در این شرایط تیم مذاکرهکننده خاتمی که هنوز مرعوب تهدیدات غرب بود به بروکسل رفت.
توافقنامه پاریس
بهرغم توافق سعدآباد، و توافقات تکمیلی ایران و اروپا در اسفند 82 در بروکسل، پرونده هستهای ایران در آژانس بسته نشد. ازاینرو ایران در چهارم تیرماه 83 به مدیر کل آژانس و اروپا اعلام کرد که دامنه تعلیق غنیسازی اورانیوم را کاهش داد. شورای حکام آژانس نیز در 28 شهریور 1383 به نوعی به جمهوری اسلامی مهلت داد تا مسائل باقیمانده هستهای خود را تا آذرماه همان سال حل و فصل کند. سرانجام در سومین دور مذاکرات، ایران و اروپا در 15 آبان 1383 در پاریس به توافق جدیدی دست یافتند که به توافق نامه پاریس معروف شد. بلافاصله پس از امضاء «توافقنامه پاریس» حسن روحانی در جمع خبرنگاران حضور یافت و چنین اعلام کرد: «ایران تعلیق کامل غنیسازی اورانیوم را پذیرفت». نقطه قابلتأمل این است که موافقتنامه پاریس در شرایطی شکل گرفت که طرف اروپایی به تعهد خود مبنی بر عادیکردن موضوع هستهای ایران عمل نکرده بود.
در این موافقتنامه چون دو توافقنامه پیشین، سه کشور اروپایی بهدنبال گسترش تعلیق برنامه هستهای ایران تا حد اعلای آن بودند. ازاینرو در موافقتنامه پاریس، ایران علاوهبر پذیرش ادامه تعلیق داوطلبانه، متعهد به گسترش آن تا تعلیق همه فعالیتهای مرتبط با غنیسازی و بازفرآوری نظیر ساخت و واردات سانتریفیوژهای گازی و قطعات آنها، مونتاژ و نصب، آزمایش یا اداره سانتریفیوژهای گازی شد. در این بند همچنین عنوان شده بود که تعلیق مادامی که مذاکرات درباره یک موافقتنامه درازمدت که مورد قبول طرفین باشد پیگیری میشود، حفظ خواهد شد و برای ادامه کل فرآیند ضروری خواهد بود.
حتی بعد از امضای این توافقنامه، زمانی که تیم مذاکرهکننده خاتمی از جک استراو، وزیر خارجه وقت انگلیس، درخواست میکند که اجازه دهند بیست سانتیریفیوژ برای فعالیتهای آزمایشگاهی، به راه بیندازند، با مخالفت طرف غربی مواجه میشود. این یکی دیگر از تجربههای تلخ ملت ایران بود که بهخاطر رفتار منفعلانه رئیس دولت اصلاحات در تاریخ ایران به یادگار ماند.
از دیگر دستاوردها، در بحث هستهای میتوان به نصب دستگاههای لرزهنگار مورد نظر معاهده (CTBT) اشاره کرد که اطلاعات هستهای کشورمان را بدون وقفه در اختیار کشورهای غربی قرار میداد و این در حالی بود که دولت اصلاحات بدون اینکه معاهده را در مجلس شورای اسلامی به تصویب برساند، آن را به اجرا در آورده بود.
دولت اصلاحات یک سند 1033 صفحهای که در آن تمام جزئیات مربوط به فعالیتهای هستهای ایران از پیش از انقلاب تا روز تسلیم اظهارنامه آمده بود، تقدیم آژانس کرد؛ اقدامی که در طول تاریخ رابطه کشورهای متعهد با آژانس سابقه نداشت!
و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقبنشینی در آن دولت انجام گرفته بود و همین کار هم شد»
به هر صورت جمهوری اسلامی ایران در دهم مردادماه 1384 یعنی دو روز قبل از اتمام دوران ریاستجمهوری خاتمی، طی نامهای به آژانس، فک پلمپها و آغاز فعالیتهای UCF اصفهان را اعلام کرد.
درباره نقد اتخاذ استراتژی تنشزدایی باید گفت، طبق نظر خاتمی، تنشزدایی شامل تمام کشورها میشد؛ درحالیکه این راهبرد در جایی مطرح میشود که بین دو کشور نقاط مشترکی وجود داشته باشد. بنابراین اتخاذ این راهبرد برای رفع خصومت، بین دو کشوری که کاملا رودرروی یکدیگر قرارگرفتهاند، تصمیم آگاهانهای نیست. به بیان مقام معظم رهبری «مسأله رابطه با آمریکا مسأله اعتماد و عدم اعتماد نیست»، بلکه تفاوت بنیادین در نگرش ایدئولوژیک وجود دارد. همچنین در برابر کشوری که تمام تلاش خود را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی متمرکز کرده است، اتخاذ راهبرد تنشزدایی معنایی ندارد.
از سوی دیگر همانگونه که مشاهده شد، بهکارگیری این استراتژی نهتنها پیشرفتی برای اهداف جمهوری اسلامی نداشت، بلکه در بیشتر موارد کشورهای طرف را به پیشروی بیشتر ترغیب نمود. برای نمونه پس از سخنرانی خاتمی در کنفرانس سران اسلامی و مواضع وی، در نشستهای بعدی کشورهای حوزه خلیجفارس همانند گذشته برحق امارات نسبت به جزایر سهگانه تأکید شد. در موارد دیگر نیز شاهد آن بودیم که بلافاصله پس از همکاری بیسابقه در جنگ افغانستان با آمریکاییها، ایران در لیست کشورهای حامی تروریسم قرار گرفت. هنگامی که سیاست اعتمادسازی و آشکارسازی در پرونده هستهای اتخاذ شد، شورای حکام در اجلاس خردادماه 1383 و همچنین در اجلاسهای بعدی، قطعنامههایی علیه ایران صادر کرد.
منبع: شماره 172 هفتهنامه پنجره